۱۳۸۸ خرداد ۲۷, چهارشنبه

بازی انتخاباتی دولت و حوادث اخیر!


این روزها ایران صحنه های خونباری را تجربه می کند. خیابانها شلوغ است و هر روز شاهد راهپیمایی و تظاهرات خودجوش در شهره و مناطق مختلف هستیم: تهران، اصفهان، شیراز... شبکه خبری CNN ناآرامیهای اخیر را بزرگترین و جدی ترین ناآرامیها پس از انقلاب توصیف کرد. نیروهای لباس شخصی به دانشگاهها حمله کرده و بسایری از دانشجویان زخمی و مجروح شده‌اند. از تعداد کشته شدهگان خبرهای ضد و نقیضی به گوش می‌رسد اما کشته شدن حداقل هفت نفر موثق است. فرای این اتفاقات و حوادث یک سوال بسیار جدی و مهم و در عین حال ساده مطرح است: چرا؟ چرا وضع به این صورت درآمده‌است. من در این مقال سعی می‌کنم تا بر اساس شواهد تحلیلی از آنچه در ایران در حال گذر است ارائه دهم.

تمام این اتفاقات تحت یک محور اصلی می‌چرخد و آن اینکه احمدی‌نژاد و دوستانش می‌بایست بر سر قدرت باقی بمانند. آنها می‌پنداشتند با عوام فریبی، ارائه آمار دروغ و انتقاد تند از دولتهای قبلی می‌توانند همانند 4 سال پیش مردم را با خود همراه کنند. اما ورود مهندس موسوی اندکی معادلات را بر هم زد. مهندس موسوی نخست وزیر دوران جنگ بود یعنی دورانی که از آن به عنوان دوران مقدس یاد می‌شود. او به خاطر فعالیتهایش در آن دوران تبدیل به اسطوره شده بود تا آنجا که تمامی جناحها سعی می‌کردند او را نزدیک به خود معرفی کنند. بسیاری از مردم او را یار صمیمی امام می‌شناسند و از دوران نخست‌وزیری او به نیکی یاد می‌کنند.

به دلایل برشمرده در بالا، تخریب موسوی کار آسانی شمرده نمی‌شد. وقتی احمدی‌نژاد با موسوی مناظره می‌کند خود را در برابر او بازنده می‌بیند و این ترس است که او را به انجام کارهای شتابزده وا می‌دارد. منتسب کردن مهندس موسوی به هاشمی و متهم کردن هاشمی به فساد مالی نشانه واضح از ترس احمدی‌نژاد است. او فکر می‌کرد دوباره می‌تواند بر موج تنفر از هاشمی سوار شود همان گونه که در دوره دوم انتخابات در 4 سال پیش با استفاده از همین موج به قدرت رسیده بود. اما با شجاعت، صداقت و ساده زیستی واقعی مهندس موسوی این ترفندها راه به جایی نبرد. اینجا بود که ایده تقلب در انتخابات قوت گرفت. محتشمی پور 3-4 روز قبل از انتخابات در مورد تقلب هشدار داده‌ بود. سرانجام در روز موعود همان گونه که محتشمی پور پیشبینی کرده بود شبکه اس‌ام‌اس (پیامک) و اینترنت قطع شد. نیروی انتظامی در شب انتخابات مانور قدرت برگزار کرد و صدا سیما در تمامی روز طرفداران کاندیدای بازنده را به آرامش دعوت می‌کرد. این اقدامات در تاریخ انتخابات ریاست جمهوری بی‌سابقه بود.

گروه تمامیت خواه فکر می‌کرد از راه تقلب آسان و مطمئن به هدف خود -که همانا ماندن بر سر قدرت بود- خواهد رسید و به خیال خود تمام جوانب را در نظر گرفته بود تا با یک برنامه‌ریزی دقیق و منسجم صرفه‌نظر از نتیجه رای گیری احمدی‌نژاد را پیروز میدان معرفی کند. این راه یک راه آزموده شده بود. 4 سال پیش نیز این گروه با جابه جا کردن چند صد هزار رای در دور اول انتخابات کروبی را از دور خارج کرد و تجربه نشان داده بود که صدای اعتراض به جایی نخواهد رسید. اما یک نکته کلیدی نادیده گرفته شده بود: مردم. مردمی که با جان و دل در انتخابات شرکت کرده بودند و موسوی را برگزیده بودند نمی‌توانستند این خیانت به آرای خود را نادیده بگیرند. حضور چندهزار نفری خودجوش مردم در خیابانها در روز بعد از اعلام نتایج زنگ خطری بود برای متقلبین که اینبار نمی‌توانند به آسانی بر خیانت خود سرپوش بگذارند.

مشاهده این موج اعتراضات مردمی به نتیجه انتخابات، گروه احمدی‌نژاد را شکه کرد و نتیجه این شک دست زدن به اعمال غیر منطقی و شتابزده بود. حمله به دانشگاهها و کتک زدن دانشجویان، خار و خاشاک خواندن معترضین، تیر اندازی به راهپیمایی کنندگان و ... همه و همه نشان دهنده وحشت و ترس جناح حاکم است. آنها خوب می‌دانند که این کارها نه تنها کمکی به بحران نمی‌کند بلکه آنرا وخیم تر میسازد و می‌دانند که حتی اگر موفق شوند موج اعتراضات را خفه کنند آتشی خواهد بود که هر آن بیم آن می‌رود که دوباره اوج بگیرد. اما نکته اینجاست حضور مردم و اعتراض آنها خارج از پیش‌بینی بوده و همین امر است که دولت را وادار به عکس العمل احمقانه کرده‌است.

بنابراین من معتقدم هر چند احمدی‌نژاد و یارانش مراحل اول تقلب را به خوبی برنامه‌ریزی و اجرا کردند اما با حضور مردم تمامی معادلات آنها به هم ریخت. اکنون تمامی هدف و تلاش این گروه این است تا موج اعتراضات را خاموش کنند و مردم به پا خاسته را به خانه‌ها برگردانند.