۱۳۹۰ تیر ۲۲, چهارشنبه

جایی برای بودن

گاه حتی جایی نیست برای گریستن
برای فریاد زدن
گفتن

که طاقتی تاب شده
اشکی فروریخته
لبی دوخته
و سکوت

گاه حتی جایی نیست برای رفتن
برای بودن
برای اِستادن

وجودت به تباهی میرود
آرزوهایت به گور
و چشمانت به سیاهی

و تو زیر لب
زمزمه کنان
تکرار می کنی
کاش جایی بود برای گریستن


پی نوشت: مدتی بود برای نوشته ام دنبال یه آهنگ خوب میگشتم. آهنگی که به نحوی با حال و هوای مطلب سازگار باشه. هرچی آهنگهام رو گشتم چیز پیدا نکردم که به دلم بشینه. تا اینکه امروز یکی از دوستان باذوقم تو فیسبوک ویولن-پیانو بالا رو به اشتراک گذاشت. خیلی با آهنگ حال کردم و تا به حال بیش از 100 بار گوشش کردم. انگاری نوازنده حرف دل من رو از اون تارهای ساز بیرون میکشه.