۱۳۸۸ تیر ۲۱, یکشنبه

یأس و نامیدی

اکنون حدود یک ماه از انتخابات ریاست جمهوری می‌گذرد. انتخاباتی که با شور و اشتیاق و موج عظیمی از اراده مردم برای تغییر آغاز شد. افسوس که همه چیز در یک چشم به هم زدن کاملا بر عکس شد. اراده‌ای که عزم خود را جزم کرده بود تا احمدی نژاد را از کار بر کنار کند، خود را در برابر سدی دید که اراده و نظر خود را بالاتر از نظر تمامی ملت می‌داند. یک گروه تمامیت خواه که ثابت کرد حاظراست به هر قیمتی حتی به قیمت ریختن خون دهها (و شاید اگر لازم باشد صدها و هزاران) انسان بی گناه موجودیت خویش را حفظ کند. به نظر من این مهمترین دست آوردی بود که حاصل کشور شد. مسلما حاصل چنین کشفی یأس و نامیدیست، امری که امروز بر فضای کشور سایه افکنده است. آری به جای آنکه آن شور و اشتیاق تبدیل به اهرمی شود که ایران را با سرعت به سمت جلو براند، تبدیل به ترمزی شد که جامعه را از حرکت باز داشت. جامعه امروز جامعه افسرده است، جامعه که می داند حق انتخاب، اظهار نظر ویا حتی اعتراض ندارد و این افسردگی قطعا به ضرر کشور تمام می شود.

برای نمونه حوادث اخیر قطعا روی میزان خروج دانشجویان از کشور اثر خواهد گذاشت. ایران در سال گذشته از نظر میزان خروج نیروی متخصص از کشور در رتبه اول قرار داشت و با این اتفاق تلخ مسلما برتری خود را با شکافی عمیقتر حفظ خواهد کرد. و جای بسی تامل است که مسؤولان کشور به جای اندیشیدن راهی برای نگه داشتن نخبگان، خود آنان را تشویق به ترک وطن می کنند. البته به نظر عده ای خالی شدن ایران از نخبه گانش به نفع دولت کودتاست چراکه موانع کمتری در برابر خود خواهد دید. شاید این تعبیر در کوتاه مدت درست باشد ولی در درازمدت آنان را وادار می کند تا برای کوچکترین کارها دست به سوی شرق و غرب دراز کنند و سر به آستان کشورهایی گذارند که متفکران ایرانی بی شک از پایه های اصلی آنها به شمار می روند.