۱۳۸۸ تیر ۳۱, چهارشنبه

چرا اسفندیار رحیم مشائی معاون اول می شود؟

چندی پیش احمدی نژاد که در حال حاضر سکان دولت دهم را در دست دارد، آقای رحیم مشایی را به عنوان معاون اول خود معرفی کرد. این نام با مخالفت شدید طیف طرفدار دولت مواجه شد و حتی اعتراضات را به جایی رساند که آقای خامنه ای نامه ای به رئیس دولت نوشت و از او خواست تا در تصمیم خود تجدید نظر کند.

این اولین بار نیست که رحیم مشایی کانون توجهات و اعتراضات قرار می گیرد. او که در دولت گذشته معاونت سازمان میراث فرهنگی را به عهده داشت در یک سخنرانی جنجالی مردم ایران را دوست مردم اسراییل نامید. این جمله چنان هیاهوی به راه انداخت که رهبری را به واکنش واداشت و او در یک سخنرانی صراحتا اعلام کرد:"اینکه بگوییم مردم ایران دوست مردم اسراییل هستند سخن درستی نیست".

قشر مذهبی جامعه ایران نیز چندان دلخوشی از آقای مشایی ندارند. او با شرکت در جلسه ای که زنان نیمه عریان در آن به رقص مشغول بودند احساسات مذهبی عده کثیری را برانگیخت. اما سوال اصلی اینجاست که چرا آقای احمدی نژاد علی رغم مخالفتهای فراوان همفکرانش رحیم مشایی را به سمت معاون اولی خود بر می گزیند؟ هر چند این دو نفر پیوند خانوادگی بسیار نزدیکی با یکدیگر دارند، اما نویسنده مقاله معتقد است علت چنین امری ورای یک پارتی بازی و خویشاوند سالاریست.

در یک جامعه مثل جامعه ایران که صدای مخالف به راحتی حذف می گردد و حکومت هر اعتراضی که در جهت حرکتش نباشد سرکوب می کند چنین امری کاملا طبیعی است. در واقع در چنین جامعه ای دولت هیچ گونه ضرورتی برای پاسخ گویی نمی بیند و هر مانعی بر سر راه خود را به راحتی حذف می کند. برای نمونه باید به انتخابات اخیر مراجعه کرد که در آن عده زیادی از مردم به اعتراض به نتیجه اعلام شده پرداختند. ولی بر خلاف آنچه در جوامع دمکراتیک می گذرد، حکومت به جای رسیدگی به نارضایتی ها به سرکوب مخالفان برخاست و این سرکوب تا آنجا پیش رفت که شخص رییس جمهور معترضان را خس و خاشاک نامید.

به بیان دیگر در جامعه ای که دولت خود را ارباب مردم می داند به خود اجازه می دهد هر آنچه را که به صلاح می داند به اجرا در آورد و هیچ توجهی به مخالفان نمی کند. در این جامعه هر کس با حکومت هم صدا نیست از گردونه حذف می گردد. مهم این نیست که چه کسی و به چه علتی اعتراض می کند، مهم آن است که اعتراض پسندیده نیست و دولت هیچ گونه انتقادی را بر نمی تابد. در چنین جامعه ای مرز بین خودی و ناخودی بسیار کوتاه است و برای هیچ کس استثنا قائل نمی شود. برای نمونه می توان به کسانی همچون عماد افروغ اشاره کرد که زمانی خودی حساب می شدند و به محض کوچکترین انتقادی به دایره ناخودی ها پرتاب شدند.

بنابراین به عقیده من انتصاب آقای رحیم مشائی به معاونت اول یک بازی سیاسی برای انحراف افکار عمومی از حوادث اخیر نیست (یا لااقل دلیل اصلی محسوب نمی شود) بلکه در ادامه مسیری است که این دولت آنرا آغاز کرده است. مسیری که جز خودکامگی انتهای دیگری ندارد.