۱۳۹۱ اسفند ۲۷, یکشنبه

قصور


چه بسیار جنایتها فقط به خاطر این رخ داده که عامل آن قادر به تحمل قصور خود نبوده است! من در گذشته کارخانه داری را می شناختم که زنی بی عیب و نقص داشت، زنی که مورد تحسین همه بود، و با این همه شوهرش به او خیانت می کرد. این مرد از این که خود را مقصر می دانست، از این که می دید محال است بتواند به خود گواهینامه تقوا دهد یا آنرا از کسی دریافت دارد به معنی واقعی کلمه از خشم دیوانه می شد. هر چه زنش فضیلت بیشتری نشان می داد او دیوانه تر می شد. عاقبت خطایش برایش تحمل ناپذیر شد. آنوقت تصور می کنید چه کرد؟ دیگر او را فریب نداد؟ خیر. او را کشت.

سقوط-آلبرت کامو