۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه

دایره بسته زنان ایران

چند شب پیش برای دومین بار فیلم دایره جعفر پناهی رو نگاه کردم. فیلم مربوط به سال 2000 است یعنی بیش از 10 سال پیش. با کمک گرفتن از داستان زندگی 5 زن، فیلم وضعیت زنان را در جامعه ایران به تصویر می کشد. و نکته ناامید کننده این است که آنچه فیلم به تصویر میکشد را به راحتی می توان در جامعه امروز ایران دید. این یعنی در جا زدن.

فیلم با تولد یک دختر آغاز می شود. از دریچه یک بیمارستان پرستار دنبال خانواده سولماز غلامی می گردد. خانواده سلماز از تولد آن دختر چندان خشنود به نظر نمی رسند و این آغاز راه است.

پس از آن فیلم به شیوه بسیار زیبا از زندگی یک زن به زن دیگر می پرد و مشکلات، تحقیرها و نابسامانیهای اجتماعی که این زنان به عنوان نمونه ای از زنان ایران با آن دست به گریبانند را نشان میدهد.

هدف فیلم آن است که نشان دهد این نابسامانیها و نگاه غلطی که در جامعه به زن وجود دارد باعث میشود که زنان دست به کارهایی بزنند که خود از انجام آن شرم دارند و گاها با طبیعتشان ناسازگار است. مثلا یکی از این زنها بچه خود را سر راه میگذارد به این امید که زندگی بهتری برایش رقم بخورد.

حتی به نظرم فیلم نشان میدهد که سرانجام چنین برخوردی نه تنها منجر به هرزگی کشیده شدن زنها خواهد شد که باعث میشود به آن عادت کنند و نسبت به آن بی تفاوت باشند. مثلا زن مسنی که (احتمالا برای پول) سوار ماشین یک پیرمرد می شود (که از شانس بدش مامور گشت است) تلاش می کند که فرار کند و خود را بیگناه نشان دهد. حال آنکه دختر جوانتری که او هم گرفتار مامورین شده خیلی آرام و راحت می ایستد و راهی زندان میشود. گویی گناه کردن و به دام قانون افتادن برایش یک امر طبیعیست.

فیلم دایره در بردارنده نکات بسیار ریزی در رابطه با ناهنجاریها و نابسامانیهای اجتماعی نسبت به زنان است که در این مجال فرصت پرداختن به آن نیست. ولی نکته جالب فیلم آن است که فیلم با دریچه یک زندان تمام می شود که مامور زندان سولماز غلامی را صدا می زند. همان زنی که در ابتدای فیلم دختری را به دنیا آورد. گویی جعفر پناهی با بستن این دور (دایره) می خواهد نشان دهد که رفتاری که جامعه با آن زن و دخترش میکند خود به خود و بالاجبار آنها را به این راه می کشاند.