می دونم که نباید دلم به حالش بسوزه. می دونم که
ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت / صحبت احمق بسی خونها که ریخت
ولی دست خودم نیست. گاهی حماقت آدمها به قدری بزرگه که دلت براشون میسوزه. دلت میسوزه از اینکه میبینی یه نفر نمی فهمه و حتی نمی دونه که نمی فهمه. دلت میسوزه که میبینی حتی کوچکترین اراده ای از خودش نداره و با حرف این و اون بالا و پایین میشه و همه ازش سو استفاده می کنند و از تو هم کاری بر نمیاد.
می دونم که داره چوب حماقتش رو می خوره ولی دلم براش میسوزه!