من خدای شکستم. خدای شکست یونان. خدایی که هیچ بنده ای ندارد. نه کس به زیارتش می رود و نه دست به دعایش بر می دارد. و من اشک را از گونه هایشان می زدایم و بار را از دوش خسته شان بر می گیرم. بار ندامت، بار شکست، افسوس و حسرت.
من خدای شکستم. خدای شکست یونان. نه باد به اشاره ام می وزد و نه ابر به فرمانم می بارد. کس را رغبت پیامبریم نیست. که معجزه من شکست است و زمینیان از آن گریزان.
من خدای شکستم. ایستاده در پایین ترین سطح دره ها. آنجا که حتی نور بدان راه نیابد و از دسترس خدایان دیگر خارج شود. ایستاده ام. سالهای سالست که ایستاده ام. تنها! و در انزوای تنهایی خویش به امورات هستی می رسم. هرچند که می دانم به شکست خواهد انجامید. که من خدای شکست یونانم.