سقوط هواپیمای بوئینگ 727 حادثه ای دلخراش و تاسف بار است. و نکته اینجاست که گویی سقوط هواپیما در ایران تبدیل به یک امر عادی شده است تا آنجا که وزیر راه با بی شرمی تمام می گوید: بحمد الله تلفات حادثه کم بوده است. ببینید که تجاوز به جان مردم تا کجا می تواند پیش برود. وقتی دولتی یا حکومتی خود را بخشی از مردم نداند چیز بیشتری از آن نمی شود انتظار داشت. الحق که جز با احساس تاسف بر حال کنونی کشور نمی توان نگاه کرد. مملکتی که بهترین تفسیر را بر آن فردوسی نوشته است آنجا که می گوید:
ز پیمان بگردند وز راستی
گرامی شود کژی و کاستی
پیاده شود مردم جنگجوی
سوار آنک لاف آرد و گفتوگوی
کشاورز جنگی شود بیهنر
نژاد و هنر کمتر آید به بر
رباید همی این از آن آن ازین
ز نفرین ندانند باز آفرین
نهان بدتر از آشکارا شود
دل شاهشان سنگ خارا شود
بداندیش گردد پدر بر پسر
پسر بر پدر هم چنین چارهگر
شود بندهی بیهنر شهریار
نژاد و بزرگی نیاید به کار
به گیتی کسی را نماند وفا
روان و زبانها شود پر جفا
زیان کسان از پی سود خویش
بجویند و دین اندر آرند پیش
نباشد بهار و زمستان پدید
نیارند هنگام رامش نبید
چو بسیار ازین داستان بگذرد
کسی سوی آزادگی ننگرد
بریزند خون ازپی خواسته
شود روزگار مهان کاسته
دل من پر از خون شد و روی زرد
دهن خشک و لبها شده لاژورد
-----------------------------------------
پی نوشت: فکر می کنم اگه طراح 727 زنده بوده باشه با شنیدن اینکه هنوز در یه جایی از دنیا این هواپیما داره پرواز می کنه از تعجب تا حالا سکته کرده. اونم خدا بیامرزه